احساس می کنم اینجا را هم دوست ندارم. دلم می خواهد باز جمع کنم و بردارم بروم یک جای دیگر اتراق کنم. آرام نیستم اینجا هم. راحت ترم. اما آرام نیستم آنطور که دلم می خواست. فکر می کردم دردم وبلاگِ قبلی ست و هویت واقعی و این خزعبلات. حالا می بینم دردم خودم هستم. هیچ جا آنجایی نیست که می خواهم باشد.
من اشتباهی ام یا تمام جاهایی که می روم و آرامم نمی کند؟!
۲ نظر:
دردت همزیستی با بیماری خودت هست.در حالی که به حضورش آگاهی و درمانش نمی کنی.به آرامش نمی رسی تا وقتی بخاطر ترس هات همه ی اونچه که باعث این بیماری اند رو می پذیری ، هر گناه و فریبی رو می بخشی و...ودر کنار خودت حفظ می کنی.بنام عشق!!
برات دعا می کنم.
:دی
آخ جون
مبارکه
:*
ارسال یک نظر